شعر
کفشدوزک کوچولو حسابی غصه داره چونکه برای دوختن دیگه کفشی نداره سوزنشو گذاشته کنار گل تو باغچه کاشکی براش بیارن یک لنگه کفش کهنه نخهاشو قیچی کرده تاکه باشه اماده وقتی کفشی نداره نخها چه سودی داره از اون دورا میادش انگار صدای خش خش داره میاد هزارپا بایه بخچه رودوشش توبخچه اش گذاشته هزارتا کفش پاره حالا دیگه کفشدوزک هیچ غصه ای نداره ...
نویسنده :
فاطمه
2:57